محمدرضا شفیعی کدکنی
مهربان تر از برگ


اگر نگاهی به آثار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در سال 1386 بیندازیم، می بینیم پیش از انتشار (و تصحیح) ادامه مجموعه آثار عطار نیشابوری کتاب «زمینه اجتماعی شعر فارسی» را پدید آورده که برخی از مطالب کتاب ها و مقاله های منتشر شده او را دربر دارد و با دقت و ظرافت در کنار هم چیده شده، شعر فارسی را در دوره قدیم و جدید نگریسته و کتابی فراهم آورده تا راهنما و راهگشای پژوهشگران و دوستداران ادبیات ایران باشد...


اما آنچه در این نوشتار کوتاه به آن خواهم پرداخت، دقت و توجه دکتر شفیعی کدکنی به ادبیات عرفانی سرزمین مان است و تاکید او بر روشنایی های خاموش فرهنگ و ادبیات ایران که بدون تردید نمی توان به سادگی از آن گذشت و جای اندیشیدن فراوان دارد. شناخت و آگاهی از میراث بزرگ عارفان به درک درست و منصفانه ما از گذشته خودمان کمک می کند تا در گریز از سرگردانی در دایره های هراس، فراموش نکنیم تمام آنچه از گذشته به ما رسیده خالی از معنا نیست (و البته این نکته هم که میراث گذشته و به ویژه ادبیات عرفانی ما گاهی آلوده به خرافه است نباید مورد غفلت قرار گیرد) و همچنان به کار امروز ما می آید. ابتدا شاید پرسشی به ذهن ما آید که چرا دکتر شفیعی کدکنی نسبت به ادبیات عرفانی ایران توجه ویژه یی داشته و دارد؟ هرچند اگر نگاهی ژرف به دنیای امروز و جامعه خودمان داشته باشیم و نیک بیندیشیم، سفرهای پی در پی او به آن سوی مرزهای باور و تردید و قدم زدن در کوچه باغ های نیشابور چندان مبهم به نظر نمی رسد. دنیای نو در جهت سامان سیاسی و اجتماعی جوامع گام های بزرگی برداشته اما این تجربه در ایران همواره با مشکل ها و موانعی روبه رو بوده و ما را میان دو دنیای قدیم و جدید قرار داده و راه ورود به دنیای نو را ناهموار ساخته... پس اندیشیدن پیرامون اشاره روشن دکتر شفیعی کدکنی به میراث عرفانی ایران از آن رو که عرفان و ادبیات عرفانی از مفاهیم و آموزه های درخشانی چون بردباری، مدارا، تقدم جان بر عقیده، عشق ورزی، همزیستی مسالمت آمیز و... سرشار است و بر پایه عدم خشونت استوار گردیده ضرورتی دوچندان می یابد. البته اینکه بتوان بر اساس اندیشه های عرفانی نسخه یی برای بهبود و سامان سیاسی و اجتماعی پیچید و به کار بست، نکته یی است که جای تردید فراوان دارد و جدی به نظر نمی آید، ولی با توجه به مفاهیم امروزی مانند گفت وگوی فرهنگ ها، دموکراسی و... می توان زمینه ها و بسترهای پیشبرد و تقویت آن را در عرفان و ادبیات عرفانی جست وجو کرد. عرفان مکتب اعتراض بوده و هست و تعصب ورزی و خودکامگی را برنمی تابیده، واکنشی به خودخواهی ها و خشونت های رایج و فراگیر بوده، مرزهای مشخص را درهم شکسته و هم چنان که به خاطر محدودیت ها و وضع ناگوار گذشته فلسفه، هنر و... گاهی در تنگنا بوده و مجال سخن نیافته و از بستر مناسبی که زبان فارسی فراهم آورده، بهره برده و در قالب شعر فارسی ماندگار شده و بار خود را بر دوش زبان فارسی و شعر فارسی نهاده، اندیشه اعتراض نیز در عرفان و ادبیات عرفانی فرصت رشد و بالندگی یافته است. عرفان در کمتر زبانی به گستردگی زبان فارسی پرورانده شده و انسانی تر از آن اندیشه یی در دوران قدیم به چشم نمی آید و خود نشانه بارز اندیشه نیک و مداراجویانه ایرانیان از گذشته تاکنون به شمار می رود. همچنین در اندیشه ها و نوشته های دکتر شفیعی کدکنی موضوع ادبیات عرفانی برجستگی خاص و نقش ممتازی دارد. دکتر شفیعی کدکنی سال های درازی است با نگاهی محققانه به بازاندیشی، بازنگری و جست وجو در فرهنگ و ادبیات ایران پرداخته، کتاب های بسیار ارزشمندی را پدید آورده، بر غنای فرهنگ و اندیشه در این سرزمین افزوده و در روزگار قحطی وجدان که آواز باد و باران در گفت وگوهای برگ ها به ترانه یی غمگین و سوزناک بی شباهت نیست جوانمردانه ایستاده و ایستادگی را با رنج های عمیق خویش جان تازه بخشیده تا راهی به رهایی بگشاید.